نمونه های توجه زیبایی شناسانه به خط در ایران (بخش اول: مفردات و سیاه مشق)

نمونه های توجه زیبایی شناسانه به خط در ایران (بخش اول: مفردات و سیاه مشق)

دکتر کاظم خراسانی / عضو هیات علمی دانشگاه

در تاریخ هنر نقاشیخط سنتی در ایران، پس از بررسی انواع کوفی تزیینی از قرن سوم به بعد لازم است تحولات خوشنویسی را از اوایل قرن دهم هجری مورد بررسی قرار دهیم. در این زمان و مصادف با دوره صفویه شاهد توجه صرفاً زیبایی شناسانه به خط هستیم. از این جهت بررسی های تاریخی را از این دوران ادامه می دهیم. در اوایل دوره صفوی شاهد استفاده از فضاهای درهم تنیده خط با تاکید بر زیباشناختی آن هستیم. از تکنیک های متداول آن زمان می توان به چپ و راست کردن خط ها و نگارش آینه ای اشاره کرد. همانند خوشنویسی شاعر و خطاط “مجنون رفیق هروی” که گاهی به دست چپ کتابت می‌کرده و گاهی نیز کلمات را از چپ به راست وارونه می نوشت که بعدها ابداع خط توأمان که می‌توان آن را از ریشه های نقاشیخط امروزه به حساب آورد را به او نسبت دادند.

نمونه ای چپ نویسی در یک مرقع، ماخذ: (قلیچ خانی 1392، 124)

خطوط تفننی و تزئینی مورد اشاره همچون انواع خطوط متقارن و متعاکس در کاشی کاری ها، طغراها، خطوط معقلی، شکل نوشته ها به صورت میوه ها، انسان و … را می توان نوعی خط نقاشی و یا نقاشیخط دانست (رحمانی 1393) که به نوعی زیبایی را به جای هدف کاربردی خط در انتقال اطلاعات مورد نظر داشته اند. اما به صورت مشخص می توان به گرایشات هنری اشاره کرد که در آن ها توجه خالص به زیبایی شناسی حروف و از نوع غیر تزئینی و صرف زیبایی برای زیبایی مورد توجه بوده است. از این موارد می توان به نمونه های مورد اشاره در شکل زیر اشاره کرد:

اشکال مختلف خوشنویسی با تاکید بر اهمیت زیبایی شناسانه آن

مفردات:

مفردات یکی از رویکردهای مهم در هنر خوشنویسی با تاکید بر زیبایی شناسی این هنر است و نه بعد کاربردی و خوانشی آن. بررسی مفردات از این رو اهمیت دارد که زنجیره انتقال هنرخطاطی را از قدیمی ترین ادوار تاکنون تجسم بخشیده، چکیده‌ای ملموس و قابل درک از نگرش خوشینویسان حوزه‌ خطاطی را ارائه می‌دهد. گاه استادان خوش‌نویس در اوج فعالیت هنری خود نیز مفردات می‌نوشتند. واژه‌ی مفردات برگرفته از ریشه‌ی «فرد» به معنای تک و تنها است. از این رو مفردات حروف منفرد الفبای عربی و فارسی را گویند که در یک الگوی نوشتاری به نام سرمشق به کار می‌رود (خلیلی، 1379: 12). «استادانی که مفردات می‌نوشتند درپایان، اثر خود را با واژگانی چون «سود»، «نقل» و «نمق»، که به معنای سیاهه برداری و نسخه برداری است، امضا می‌کردند و نه واژه‌ی «کتب» که به معنای نوشتن است» (خلیلی 1379، 13). این امر نشان می دهد که فعل خوشنویسی فارغ از انتقال اطلاعات و کاملاً از بعد زیبایی شناسانه مورد توجه هنرمند خوشنویس بوده است.

به مرور زمان در دفتر مفردات، حروف مرکب نیز پدید آمد، چندان که در مفردات به جای مانده ترکیبی از دو و یا چند حرف عربی قابل اتصال به یکدیگر را از میان جمع ۳۲ حرف عربی شاهدیم. در مفردات درهرصفحه، سطرهای اول و چهارم به خط ثلث و دو سطر میانی به خط نسخ است. اگر امکان داشت که حرفی به چند شکل نوشته شود، تمام صورت های آن را تحریر می کردند. مثلاًحرف «سین» به دو صورت دندانه‌دار و بدون دندانه وحرف «ی» آخر به شکل قوسی زیر خطی و یا با خمی برگشته وعقب نشسته اجرامی‌شود. درادامه‌ی متن، حروف مرکب نوشته می شد و کاتب اتصال هر حرف را به تک تک حروف دیگر نشان می‌داد (خلیلی، 1379: 12). شناخت استادانه‌ی شکل صحیح حروف، نه تنها یک تمرین عملی برای هنرجوی خطاطی، بلکه برای همگان درسی در مبحث زیبایی شناسی بود. گرچه مجموعه‌های مفردات به عنوان دفتری برای تمرین و سرمشق مورد استفاده‌ هنرجویان خطاطی قرارگرفته، اما نباید آنها را صرفاً دفتر تمرین بیانگاریم. این دفاتر، به رغم ظاهر ساده‌ای که دارند، تصویرگر تجربیات نسل های متعدد بوده و در عین کاربردی بودن، دامنه‌ی تصور و تخیلی شاگرد را وسعت می‌بخشند.

نمونه ای از مفردات نستعلیق، ماخذ: (www.artworkshop.blogfa.com)

سیاه مشق

خوشنویسان قدیم، برای صرفه‌جویی، هنگام تمرین از همه ‌فضای موجود و ممکن سطح کاغذ استفاده می‌کردند. حاصل این کار، همیشه صفحه‌ای بود پر از نوشته‌های درهم، که سفیدی اندکی در آن می ماند. تفوق سیاهی نوشته بر کاغذ سفید، به روشنی در نام‌گذاری عربی این اوراق آمده است، واژه  «مُسؤدّه» از مصدر «سود»، به معنای سیاه کردن، به اوراق تمرین اطلاق می شود و واژه‌ی «مبیض» ازمصدر « بیض» و به معنای سفیدکردن وتمیزکردن، برای کارهای رسمی و منظم خوش ‌نویسی به کارمی‌رود. در زبان فارسی هم به اینگونه آثار «سیاه مشق» گفته می‌شود (خلیلی 1379، 32). درک هنری و فهم سیاه مشق در چرخه‌ی تاریخ هنر، تحولی نسبتاً جدید است. با این حال سیاه مشق «توسط مسلمانان از اواخر قرن ۱۲ و شاید مدت‌ها پیش از آن، جمع‌آوری می‌شد» (خلیلی 1379، 32).

در این روش حواس خطاط سراسر به نوشتن معطوف است و نه مطالب و مفاهیم آنچه که می نویسد. برخلاف بیشتر آثار رسمی خوشنویسی، درسیاه مشق، نقشی که فرم بر عهده دارد به مراتب برتر از نقش محتوا است: متن ها در این قالب کم معنی و گاه حتی بی معنی هستند. حتی گاهی برخی از این اوراق، همچون طرح های یک نقاشی، نظر یک کارشناس هنر را جلب کرده و در مجموعه ‌ای جای می‌گرفت. از این رو، اوراق سیاه مشقی که بدون قصد آفرینش هنری و به عنوان کاری خشن و ناهنجار نوشته می‌‌شد، در نوع خود تا سطح یک قالب هنری برتری یافت. رقم ‌نویسی و سنه‌گذاری شد و چونان آثار رسمی و حتی بیش ازآنها، ارزش پیداکرد. به عنوان مثال خوش نویس عثمانی سید احمد حمدی را به دلیل انبوه سیاه مشق هایی که رقم او را بر خود دارد قره لمه سی (سیاه مشق کار) می نامیدند (خلیلی، 1379: 32).  سیاه مشق ها به دو گروه اصلی تقسیم می‌شوند:

1-سیاه مشق های تمرینی

2-سیاه مشق در قالب یک قطعه زیبا

3- سیاه مشق بی مضمون (خلیلی در کتاب خود (1379) به این نکته اشاره دارد که در برخی از سیاه مشق‌های سده سیزدهم به بعد، شعر و مطلب معناداری نمی‌یابیم و این رویکرد تا پیش از آن در سیاه مشق نویسی وجود نداشته است.)

سیاه مشق را از صفحه پردازی و ترکیب بندی می توان به گونه‌هایی از جمله: سیاه مشق افقی، چلیپا، یک سویه، دو سویه، سه سویه که در آنها حروف و کلمات از چند سوی افقی، عمودی و مایل نگاشته می شود تقسیم کرد (قلیچ خانی 1390، 231). در ایران، سیاه مشق بیشتر با خط نستعلیق یا شکسته نوشته می شد. در بسیاری از نمونه‌های ایرانی، متن به شیوه‌ای با تکرار بسیار حروف و نقطه‌ها و به گونه‌ای آفریده شده است که مفهوم ادبی در مهارت و فن استحاله شده و از بین رفته است. سیاه مشق نشان ‌دهنده پیکار خوشنویس با جنبه‌های مادی و فنی و صنعتی هنر خویش است (خلیلی، 1379: 32). «این گونه آثار قوی وتاثیرگذار، که در آنها ضرب آهنگ جادویی و تکرار، نقشی بنیادین ایفا می کند، برای خالقان خود، به همان اندازه که دارای جنبه‌های فنی و هنری بود، ابعاد روحانی ودینی نیز داشته است» (خلیلی 1379، 32). سیاه مشق های مستقل خط نستعلیق، از اواخر سده دهم آغاز گشت و در سده سیزدهم به اوج خلاقیت و استقلال رسید، تا جایی که برخی از خوشنویسان این دوره، همچون اسدالله شیرازی، میرحسین خوشنویس باشی و غلامرضا اصفهانی بیشتر آثارشان را در این قالب، ماندگار کردند.

در قطعاتی که از میرزا غلام‌رضا باقی مانده است، در فضای دو بعدی احساس هنرمند از معنی کلمات منتقل شده است. بیشترین تکرار از کلمه یا حرفی از کلمه‌ای، حاکی از اهمیت و تأثیر معنی آن کلمه بر احساس میرزا است. میرزا غلام‌رضا به هندسه‌ حروف و بخش بصری خط توجه می کرد و نوعی نگاه هنرمندانه به این نحوه سیاه مشق‌نویسی داشت. البته نمی‌توان به یقین او را شروع کننده این سبک دانست. شاید بتوان اذعان داشت که شیوه خاص او در در دخیل نمودن اکسپرسیون در خوشنویسی، اولین جرقه‌هایی بود که برای نقاشیخط با چنین رویکردی زده شد (تن 1384، 20-18).

سیاه مشق اثر میرزا غلامرضا، 1296، ماخذ: (بیات، 1390، 57)

سیاه مشق نویسی در قرن نهم و تا قبل از دوره قاجار فقط جنبه تمرین و مشق داشت، اما با آمدن میرزا غلامرضا اصفهانی سیاه مشق نویسی به اثری هنری تبدیل گشت.

سیاه مشق، آفریننده: میرزا غلامرضا اصفهانی، 1288 ه.ق. ، ماخذ:‌ (بیات 1390، 79)

این اثر احتملاً سال ها بعد از حیات میرزا با نقوش تزئینی در آمیخته و زیبایی آن را دو چندان کرده، ضمن اینکه فضایی اصیل و ایرانی را در آن حاکم کرده است. هر چند این سیاه مشق بدون در نظر گرفتن جنبه تزئینی نقوش نیز همان ترکیب استوار و منسجم را دارد.

بیشترین آثار سیاه مشق نستعلیق در دوران قدیم مربوط به میرعماد بوده که از زیبایی و مهارت زیادی در اجرا برخوردار است. سیاه مشق بهترین بیان خود را در نیمه دوم قرن چهاردهم یافت. وی در واقع روح انتزاعی در خوشنویسی را زنده کرده و به تدریج خوشنویسی را در مسیری دیگر در جهت آزادی از متن و زبان قرارداد (افضل طوسی 1387، 90).

در قطعه نویسی سیاه مشق شیوه های معدودی بر اساس کمپوزسیون و تکرار مفردات وجود دارد که به ذکر آنها می پردازیم:

1-سیاه مشق‌های که در آنها تکرار مفردات مشاهده نمی‌شود و یا به ندرت برای ایجاد فضای مناسب تکرار به صورت محدود صورت می‌گیرد.

2-سیاه مشق‌هایی که معمولاً با تکرار برخی مفردات و با ایجاد یک هارمونی خاص از نظر کمپوزسیون نوشته می‌شوند که می‌توان از آن به سیاه مشق‌های با کمپوزسیون هارمونیک تعبیر کرد.

در واقع سیاه مشق یک قطعه مستقل است که در آن خوشنویس توانایی ترکیب بندی و مهارت خود را در فضا و احساس آزاد نشان می‌دهد. سیاه مشق نمونه برجسته و مثال واضحی از اثر انتزاعی در خوشنویسی است. کلمات، مد ها، دوایر و طرح حروف با هارمونی و تعادل عالی با یکدیگر در مجموعه، زیبایی واحد و چشم‌نوازی به وجود می‌آورد.

امروزه قطعات سیاه مشق خوشنویسان برجسته ارزش بالایی دارند و در عرصه نقاشیخط نیز دستمایه قرار می گیرد. سیاه مشق را می توان مهمترین عامل نفوذ خوشنویسی سنتی در هنر مدرن دانست. «در دوران ما سیاه مشق راهی به سوی خلاقیت در خوشنویسی معاصر است» (افضل طوسی 1387، 92). حضور قالب سیاه مشق در سنت خوشنویسی ایرانی نشان دادد که درک معنای متن ارتباطی با لذت بردن ما از تماشای آن در مقام شیئی هنری ندارد، زیرا چه بسا که متن خوشنویسی شده صرفاً سیاهه ای از اقلام باشد. سیاه مشق زیبایی خط و فرم را فارغ از معنای آن مورد تاکید قرار می دهد.

 

ورق سیاه مشق، اثر غلامرضا ایران ، به تاریخ ۱۲۸۷ ه.ق (محفوظ در مجموعه ناصر خلیلی)، مأخذ: (خلیلی 1379، 37)

منابع:

  • افضل طوسی، عفت سادات. .1388 از خوشنویسی تا تایپوگرافی. تهران :هیرمند
  • بیات، مرضیه . 1390. بررسی نقاشی خط از ابتدا تا دوره قاجار، پایان نامه کارشناسی ارتباط تصویری، استاد راهنما مهدی صحرا گرد، موسسه آموزش عالی فردوس مشهد
  • تن، علی. 1384. بررسی رابطه نقاشی و خوشنویسی در ایران، پایان‌نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تربیت مدرس
  • خلیلی، ناصر. 1379. تحول و تنوع در خوش‌نویسی اسلامی، تهران: کارنگ
  • رحمانی، تکتم . 1393. گونه شناسی نقاشی خط سنتی ایران با تاکید بر دوره قاجار، راهنما: دکتر مهدی صحرا گرد، پایان نامه کارشناسی ارشد پژوهش هنر، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علی آباد کتول.
  • قلیچ خانی، حمیدرضا. ۱۳۹۲. فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته. تهران: انتشارات روزنه