اهمیت خوشنویسی در زیبایی شناسی هنر اسلامی
دکتر کاظم خراسانی / عضو هیات علمی دانشگاه
گرایش به تصویری کردن خط همواره در طول دوران اسلامی و به خصوص در ایران وجود داشته است. شاید از این جهت بتوان پیشینه غنی برای گرایش نقاشیخط در ایران جست. پس از تحولات اولیه در ساماندهی خط کوفی، بلافاصله تحولات تزئینی و زیبایی شناسانه آن نیز در قالب انواع خطوط کوفی تزئینی چون کوفی گلدار، مورق، معشق، گره دار و غیره آغاز شد. همزمان با این ابداعات شاهد تحولات خطوط نگارشی بودیم که در جهت هر چه کارآمدتر کردن حروف جریان داشت. ماحصل آن نیز در نهایت ابداع خط کاملی چون نستعلیق توسط ایرانیان بود. نمی توان در بررسی تاریخی نقاشیخط فقط به خطوط تزئینی و تفننی آن پرداخت، زیرا در دوران معاصر بیشتر خطوطی در آثار نقاشیخط مورد استفاده قرار می گیرد که در زمان پیدایششان جزو خطوط تزئینی محسوب نمی شدند، مانند خط نستعلیق. اما جنبه زیبایی شناسانه این خطوط در دوران مدرن است که در ترکیب با مفاهم نقاشی معاصر، دستمایه خلق آثار هنری قرار گرفته است. ضمن اینکه اهمیت خوشنویسی در هنر اسلامی به انواع تزئینی و تفننی آن محدود نمی شد و خطوط نگارشی را نیز در بر می گرفت. به گونه ای که اهمیت خوشنویسی در هنر اسلامی سبب شد تا بسیاری به خوشنویسی به عنوان برترین هنر اسلامی نظر داشته باشند.
بسیاری از هواداران نظریه «خوشنویسی والاترین هنر اسلامی» به این نکته استناد میکنند که نوشتار در همه آثار هنر اسلامی حضور دارد و بیشتر نقاشیها با متن همراهند. پس با توجه به این حضور فراگیر، باید چنین نتیجه گرفت که نوشتار در ضمیر زیباشناسی اسلامی جایگاه بسیار مهمی دارد.[1]
برخی معتقدند خوشنویسی به تنهایی برای ارضای میل و عطش زیباشناختی ما کافی است. اما بر چنین نگرشی نقدهایی وارد است. شاید کلمات و زبان به خودی خود بتوانند این میل را ارضا کنند، اما خوشنویسی چیزی بیش از بازتولید کلمات و زبان است. در خوشنویسی اسلامی همه چیز به زیبایی معنای کلمات و زیبایی کلام خلاصه نمیشود، بلکه زیبایی خوشنویسی اسلامی از خود شکلها و سبک نشئت می گیرد که به کلی از معنای کلمات مستقل است. البته در آنچه عموماً درباره خوشنویسی گفته می شود چنین استقلالی مغفول می ماند و صورت خوشنویسی نسبت به موضوع و معنای کلام اهمیتی ثانویه پیدا میکند.[2]اما اثبات استقلال و جوهر زیباشناختی خوشنویسی دشوار نیست، چرا که بیننده می تواند از دیدن خوشنویسی لذت ببرد بیآنکه به معنای آن واقف باشد. نکتهای که آنتونی ولش[3]و آنه ماری شیمل[4]به کرات علیه این استدلال مطرح می کنند و زیبایی خوشنویسی را به زیبایی مفاهیم به کار رفته در آن مرتبط می دانند.[5]
البته البته منظور طرفداران این نظریه این نیست که نحوه کنار هم قرار گرفتن کلمات میتواند معنایی را منتقل کند، بلکه منظور این است که حروف تشکیل دهندهی کلمات به خودی خود با معنا و نمودی از طرح معناییاند و درست به اندازهی خود کلمات در انتقال معنا نقش دارند. به بیان دیگر، درست همانگونه که ما معانی را از کلمات و جملهها استنباط می کنیم، به همان صورت میتوانیم معانی را از صورت عینی کلمات و حتی حروف نیز دریافت کنیم.[6]
بدین ترتیب در زیباشناسی هنر اسلامی و نزد بسیاری از مسلمانان نوشتار معنایی فراتر از نوشتار صرف دارد و صورت ظاهری آن بسیار بامعناست. بسیاری از خوشنویسان را به سبب چیرهدستیشان به درستی استاد صنعتگر خواندهاند و البته که چشمگیری آثار ایشان به معنای متن نیست، زیرا چنان متنی بدون خوشنویسی و تزیینات و ظریفکاری هم مهم و تأثیرگذار است. «به یک اعتبار میتوان گفت که جایگاه اسلام، آخرین دین توحیدی، این دین را واداشته تا شیوه دیگری برای بازنمایی بیابد و لوگوس محوری فرصت مناسبی برای تحدی اسلام فراهم آورده و توانسته به کمک آن خود را از سایر ادیان متمایز کند» (لیمن 1393، 66).
این در حالی است که معانی کلمات و جملهها با معنای زیباشناختی طراحی حروف ارتباط اندکی دارد یا به کلی با آن بیارتباط است، زیرا گاهی اوقات این کلمات و جملههای خوشنویسی شده به راستی قابل خواندن نیستند و غالباً خواندنشان دشوار است. برخی از سبک های کوفی یا شکسته عامدانه ناخوانا هستند و شاید همین ویژگی بر زیبایی آنها افزوده باشد. می توان گفت در دیدگاه مدرن ارزش خطوط اسلامی تنها به زیبایی فرم آن ها بستگی دارد و در رویکرد های معاصر نیز بر همین مبنا از حروف در آثار هنری استفاده می شود، اما آنچه به لحاظ فرهنگی بستر ساز کاربرد حروف در تاریخ هنر اسلامی شد، صرف زیبایی فرم خوشنویسی های اسلامی نبود، بلکه باور به معنای باطنی خود کلمات و تاکید دین اسلام بر کلمه بود که ارزش فرهنگی به آن داد و طی تاریخ به این میزان مورد توجه قرار گرفت. در غیر این صورت بسیاری نقوش دیگر می توانستند با این وسعت جایگزین تزئینات خوشنویسی در هنر اسلامی گردند. همانگونه که در بسیاری از دوره ها نیز در کنار تزئین خط از نقوشی دیگر استفاده شده است. اما هیچگاه کاربرد خط در هنربه صفر نرسیده، بلکه وجوه کاربرد خط در هنرها متفاوت شده است.
عبارات خوشنویسی شده بر نمونه های هنر اسلامی گاهی معانی پر مغزی دارند و با خوشنویی باشکوهشان سازگار هستند. اما برخی از جملات نیز در عین زیبایی مفاهیم پیش پا افتاده ای را شامل می شوند. چنانکه ممکن است وصف حال هنرمند یا سفارشدهنده اثر باشند، اما سبک نگارششان بیننده را به این گمان میاندازد که با جمله ای پر مغز روبهرو است. آنچه در این قبیل آثار اهمیت دارد، خوشنویسی جملههاست. محتوای آنها چندان حائز اهمیت نیست. فرم است که اهمیت دارد و محوریت یافتن فرم درست در تقابل با لوگوس محوری است. برخی از صنعتگران جهان اسلام هم زبان عربی نمیدانستهاند، زیرا وقتی به نوشتههایشان بر روی ظروف و نقاشی ها نگاه میکنیم درمییابیم از آنچه میدیدهاند کپی میکردهاند و بنابراین نوشتههایشان بعضاً صحیح و قابل خواندن نیستند. این هنرمندان خط عربی را صرفاً نظامی از خطوط مواج میدیدهاند و از آن تقلید میکرده و به فکر انتقال معنای آن نبودهاند. به عبارت دیگر فرم خوشنویسی در هر حال در نگاه سنتی و یا مدرن از اهمیت برخوردار است. هدف اولیهی خوشنویسی بیان احساسات مستتر در کلمات نیست، بلکه هدف نمایش ویژگی های گرافیکی خود حروف و کلمات است.
همچنین تمایز امر دنیوی و امر قدسی که از اصول محوری بسیاری از ادیان است، در اسلام وجود ندارد. خوشنویسی اسلامی از هیچ گونه میلی به «تقدس بخشی مطلق» منشاً نمیگیرد، بلکه سرچشمه آن لذت تماشای زیبایی شکل ها و نقشهای آفریده شده روی صفحه است. چنین نگرشی دقیقاً با این باور متصوفه همخوانی دارد که بین امر قدسی و امر دنیوی هیچ تمایز ذاتیای وجود ندارد و اگر نیک به امر دنیوی بنگریم، درخواهیم یافت که با امر قدسی تفاوتی نمیکند. همین امر اهمیت خوشنویسی در هنر اسلامی را نسبت به سایر ادیان افزایش می دهد. زیرا خوشنویسی هنری است که هم می تواند در هنرهای دینی به کار رود و همدر هنرهای دنیوی. اما نوع نگاه و نگرش به خط به عنوان عنصری بازنمایانه و یا تزئینی در تمامی فرق اسلامی مشابه هم نبوده است.
منبع:
- لیمن، الیور. 1393. درآمدی بر زیبایی شناسی اسلامی، ترجمه: محمدرضا ابوالقاسمی، تهران: نشر ماهی
[1]باید یادآور شویم که دست ساختهها و نقاشیها غالباً جزو هنرهای غیر دینی به شمار میروند، حال آنکه نوشتار با اهداف دینی همخوانی تام دارد. به ویژه دردینی چون اسلام که کتاب و کلام خدا نقشی محوری دارد.
[2]اهمیت معنای کلمات در فرهنگ اسلامی به حدی است که در بسیاری از مواقع زیبایی حروف فارغ از مفهوم آن ها در نظر گرفته نمی شود. این در حالی است که در نقد چنین دیدگاهی باید زیبایی خوشنویسی را منبعث از فرم آن دانست و نه معنای آن. عبارتی می تواند حتی معنای کاملاً غیر مذهبی داشته باشد، اما به واسطه مهارت تام در نگارش خط بازهم زیبا به نظر آید.
[3]Antony Welch
[4]Anne Mary Shimel
[5]آن ها معتقدند که در زبان عربی حروف صرفاً بخشی از زبان نیستند و معنایشان از خود حروف فراترمی رود. اینان می گویند شکل نام پیامبر(ص) به نمازگزاری درحال سجده شبیه است و این شکل با دین اسلام به معنای تسلیم همخوانی دارد. همچنین معتقدند کلمه لله و یا عبارت لا اله الا الله عمدتاً از حروف عمودی تشکیل شده است. گاهی هم حروف را با آدمیان یا بخشهایی ازعالم مقایسه می کنند و معنایی بسیار و سیع تر برای آنها در نظر می گیرند. این نگرش جای تأمل دارد، زیرابه راحتی می توان میان نشانههایی ساده بر روی کاغذ و اشیای سه بعدی مشابه ارتباط برقرار کرد. گاه شکل حروف را وسیلهای برای مراقبه در نظرمیگیرند، زیرا عبادتکننده چه بسا بر جنبهای از حرف یا کلمه تمرکز می کند (لیمن، 1393: 64).
[6]طرفداران این نظریه میگویند آیههای قرآن در واقع آیات الله یا نشانههای خداوندند و فقط از کلمات و جملات با معنا تشکیل نشدهاند، بلکه حروف سازندهی آنها هم معنا دارند. البته برخی از متصوفه برای مراقبه بر شکل حروف تمرکز میکنند، همانگونه که ممکن است بر آیههای قرآن یا اصولاً هرآنچه آن را نشانه حضور الهی می دانند تمرکزکنند.